ماهان و ملیکاماهان و ملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 20 روز سن داره

ملوسک و عروسک

ماهان و ملیکا و بعضی از عکسای به جا مونده

1392/8/29 11:49
نویسنده : مامان
653 بازدید
اشتراک گذاری

عسلای مامان دیگه اینقدر شیطون و بلا شدن که من کمتر وقت میکنم از کاراشون بنویسم مخصوصا که هر روز دارن حرفا و کارای جدیدی یاد میگیرن دیگه اذیت ها و خرابکاری هاشونم که جای خود داره . ماهان که روز به روز اذیتاش بیشتر میشه و به همه جای خونه کار داره از اتاق خودشون گرفته تا حمامو سالنو آشپزخونه 

به هم ریختن کابینتا که جز کارای معمول هر روزشه اگه یه دور تمام ظرفا رو بیرون نریزه روزش شب نمیشه 

اینم از پفیلا خوردنشون البته وقتی سیر باشن این بلا رو سرشون میارن در غیراینصورت مرتب میخورن

شانس بیاریم گیر بده به این فیش ها و به جاهای دیگه تلویزیون کاری نداشته باشه


 این موتورشو خیلی دوست داره و اصلا نمیذاره کسی سوارش بشه مگه اینکه خودشم یه گوشش بشینه و باهمدیگه سواری کنن 

اینم یه نوع سوارکاری جدیده که بهش میگن گل سواری تنها ایرادشم اینه که یه کم هزینش بالاست و خیلی زود مستهلک میشه مثلا از این گل تا حالا دیگه چیزیش نمونده

یه گاهی که خیلی حوصلشون سر میره و امکان بیرون رفتن نیست واسه اینکه تنوع بشه میبرمشون توی راه پله و به شیوه های مختلفی خودشونو سرگرم میکنن

مثلا پاهاشونو به زمین میکوبن وبلند داد میزنن وآواز میخونن وچون صداشون توی پله ها پخش میشه کلی حال میکنن

 

یا اینکه روی پله ها میشنن پاهاشونو بالا و پایین میارن و همزمان ملیکا میخونه تاب تاب عبادی (عباسی)

 

واینکه خیلی خوشحال دست میزنن و میزقصن 

 

اینم از دمپایی پوشیدن به روش ماهانی

و ملیکا ی عاشق خوردن آب با بطری ، البته زیاد بطری آب دستش نمیدم تا واسش نشه یه عادت

 

ماهان و ملیکا این نی نی کوچولوشونو خیلی دوست دارن و اکثر اوقات به خاطرش دعوا میکنن البته طبق گفته خیلی ها چون ماهان پسره میگن نباید با عروسک بازی کنه ولی از نظر خودم با اینکه تمام تلاشمو ممیکنم تا هویت و سلایق متفاوت و مناسب جنس خودشون داشته باشن ولی بازم نمیتونم منکر این بشم که بچه هام به واسطه دوقلو بودنشون رفتارهای مشابه زیادی دارن و اینکه زیاد عروسک در دسترس ماهان نمیذارم ولی اگرم ازم عروسک بخواد جلوشو نمیگیرم  .

ملیکا خیلی وقتا نی نیشو روی پاش میذاره و میخوابونه و خیلی وقتا هم شونه کوچوولوشو میاره و همزمان موهای خودش و نی نیو صاف میکنه .

یه چیز دیگه که یادم افتاد اینه که هرچی به ملیکا میگم بگه شونه نمیگه و بجاش به شونه میگه مو و هروقتم میخواد شونه تو موهای خودمو بگیره میگه موت یعنی اینکه شونتو بده 

ماهانی هم عروسکو میاره و می میشو توی دهانش میکنه  

البته خیلی وقتا هم که ملیکا خودش میخواد به نی نی می می بده عروسک بیچاره رو به زور زیر لباسش میبره و ماهانم به تقلید از ملیکاهمین کارو میکنه

اینم یه عکس دیگه از ماهان با عروسک آخه خیلی ناز عروسکا رو بغل میکنه

اینم یکی از خرابکاری های ملیکا که با شارزر موبایل مبلو سوراخ کرده

 

نادر واسه  کاری رفته بود ما هم بیرون از محل کار با ماهان منتظرش بودیم یه مدرسه بود که ماهان از نقاشی های رو در و دیوارش خیلی خوشش اومده بود یه انگیزه شده بود واسه مدرسه رفتن پسرم ولی هر چی در زد درو باز نکردن

پسرم بیخیال مدرسه رفتن شد و رفت

       

ولی همینطور که داشت میرفت یه نارنج کوچولو پیدا کرد که البته خودش با هیجان بهش میگفت بوپ (توپ)  

البته ناگفته نماند که از رفتن بابایی هم ناراحت بود وهمش چشش به در بود که کی میاد

همینطور که توپ به دست نشسته بود ومنتظر بابایی

چشمش به گربه ای افتاد که زیر ماشین بابایی بود

حالا بماند که ما با چه مصیبتی گربه رو از زیر ماشین فراری دادیم ولی همین که اومد بیرون ماهانی هم سایه ه سایه افتاد دنبالش  

تا اینکه گربه حسابی دور شد و ما هم به زور ماهانو برگردوندیم ، تنها خوبیشم این بود که کلی سرگرم شدیم و نفهمیدیم چقدر کار نادر طول کشیده و ما رو دم در کاشته

   

دو هفته پیش هم عقد پسر خالم بود که خیلی خوش گذشت و ملیکا هم کنار خنچه عقد عکس انداخت ولی ماهان پیش باباش بود وقتی هم اومد زود خوابید ونتونست عکس بگیره  

ماهانم هندونه خیلی دوست داره واسه همینم دو روز پیش شاید بعد سه ماه بازم واسش هندونه خریدیم وقتی خوشحالیشو دیدم خیلی از کارم راضی بودم ولی بعدش پشیمون شدم چون از صبح تا شب جز هندونه چیزی نخورد و مرتب میرفت سر یخچال و میگفت هنه هنه

تازه اینجام چشش دنبال هندونه ملیکاست      

اینم از شیر خوردنشون مجبورم با فاصله بخوابونمشون چون حتی موقع شیر خوردنم دست از اذیت همدیگه بر نمیدارن و با پاهاشون به هم میزنن  

جدیدا هم خیلی اصرار دارن که خودشون غذا بخورن دیگه میخوان مستقل بشن این از یه بار ماست خوردن مستقلشون

 

 

 موقع خواب وقتی به ملیکا میگم چشاتو ببنند فوری دستشو روی چشاش میذاره دیگم بر نمیداره تا خوابش بره

 

اینجام داره مثلا چشمک میزنه

بعضی وقتام میشینن و نقاشی میکشن البته به روش خودشون یعنی خط خطی کردن با مداد رنگی ولی ناگفته نماند که بیشتر وقتا سر مداد رنگی دعواشون میشه

                                                                                  

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مرجان مامان آران و باران
2 آذر 92 11:10
اخی عزیزممم چقدر بامزه هستنننننن من عاشق دوقلو بودمممممم خدا حفظشون کنهه قربون بوپ گفتنتتتتتتت عزیزمم شاد باشید همیشه
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم دوقلوهابا مزه هستند ولی واقعا سخته
زهرا ک
4 آذر 92 22:43
سلام من اولین باره میام وبلاگتون قبلا وبلاگ پارسا و آریسا رو دیده بودم که خیلی بامزن و حالا با دیدن وروجکای شما مطمئن شدم که همه دوقلوها خیلییییییییی بانمکن خدا حفظشون کنه و البته به شما توان مضاعف بده تا بتونید از بالیدنشون لذت ببرید یه سوال که ذهنمو درگیر کرده اینه که تا اونجا که میدونم دوقلوها شیر مادر نمیخورن و اینظور که از عکسا برمیاد این فسقلی هام مستثنی نیستن و شیر خشک میخورن پس از کجا یاد گرفتن به عروسک خودشون شیر بدن؟!!! خیلی بامزه بود بخصوص ماهان فسقلی بوسسسسسسسسس محکم برای عروسک و ملوسک
مامان
پاسخ
سلام ممنونم که به وب ما سر زدید آره دوقلوها اگه دردسرای زیادشونو فاکتور بگیریم واقعا بامزه هستن در مورد شیر دادنشون به عروسکا باید بگم که دختر خواهر شوهرم که نزدیکی ما زندگی میکنه یه نی نی هفت ماهه داره که خودش بهش شیر میده بچه ها هم از اون یاد گرفتن البته باید بگم با این وجود بازم به طور کامل از فلسفه شیر دادن آگاهی ندارن مثلا ملیکا به نافش میگه می می فقط اینطور که پیداست مطمئنن که می می دادن به زیر لباس مربوطه و اصرار دارن نی نی هاشونو زیر لباسشون ببرن