تولد یک سالگی

از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت امروز ثانیه ها نام تو را فریاد میزنند و من در اوج عشق خود را در پستوی زمان تنها حس نمیکنم.

اصلا باورم نمیشه روزها اینقدر زود گذشتن و نی نی کوچولو های من اینقدر زود بزرگ شدن وقتی به روزهای اولی که به دنیا اومدن فکر میکنم اینقدر کوچولو و ضعیف بودن که میترسیدم بغلشون بگیرم مبادا طوریشون بشه اما حالا واسه خودشون یه خانوم و آقای کوچولو و یک ساله شدن ومنم واسشون تدارکات چشن تولدشونو آماده میکردم .

به نظر من جشن یکسالگی از همه سالها قشنگتر و خاص تره واسه همین خیلی دوست داشتم به بهترین شکل برگزارش کنم هرچند هنوزم اونطوری که دوست داشتم نشد و فقط یه مهمونی خانوادگی به همراه عمو وعمه ها و خاله ودایی بچه ها بود اما بازم خوب بود و خوش گذشت .

جشن تولد بچه ها با تم زنبوری بود و همه تزئینات و همچنین لباس ملیکا جونو خودم درست کردم البته فاطمه جون دختر عمه بچه ها خیلی بهم کمک کرد که ازش ممنونم 

اینم از تزیینات محل نشستن بچه ها

کلاه تولد

اینم اولین لباسیه که موقع مرخص شدن از بیمارستان بچه ها پوشیدن

واسه شام سالاد الویه درست کردیم 

اینم از عکس بچه ها در روز تولدشون

حالا نوبت کادوهای بچه هاست که مهمونا زحمت کشیدن.

 اول از کادوی خودم و نادر جون شروع میکنم که یه دستبند واسه ملیکا و یه پلاک زنجیر واسه ماهان بود

این دوچرخه خوشکل از طرف بابای خودم بود اون یکی پدر بزرگ هم مبلغ صد هزار تومن که دستشون درد نکنه

این بلز خوشکلو که بچه ها خیلی دوستش دارن از طرف خانواده عمو ناصر

کادوی دایی و زن دایی جون

البته زن دایی جون زخمت کشیده بودن و یه کیف اسباب بازی وسایل آرایش واسه ملیکا آورده بودن که دخترم خیلی دوستش داره و زمینش نمیذاره مدام دستش میگیره و میخواد باهاش راه بره

کادوی خاله لیلا و آوینا جون هم یه قطار زیبا بود

این کادو هم از طرف خانوم یوسفی همسایمونه واسه تولد نبودن ولی زحمت کشیدن و واسه بچه ها کادو آوردن

بقیه کادو ها به صورت نقدی بود به مبلغ سیصد هزار تومان

تمامی دقایق باقیمانده از عمرم به همراه زیباترین بوسه های عاشقانه هدیه ایست برای روز تولدتان