ماهان و ملیکاماهان و ملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 20 روز سن داره

ملوسک و عروسک

راه رفتن ماهان و ملیکا

1392/6/1 13:03
نویسنده : مامان
186 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بازم بعد از یه غیبت طولانی برگشتیم توی این تقریبا سه ماهی که نبودیم اتفاقات زیادی افتاده که فرصت بازگو کردنشون به صورت مفصل  وجود نداره بنابراین به نوشتن یه خلاصه اکتفا میکنم  تا بتونم بقیه پست ها رو به روز بذارم.

عزیزای دلم ماهان و ملیکا با هر دقیقیه بزرگتر شدنشون با شیطنت ها و شیرین کاریهاشون هر لحظه از زندگیمونو واسمون خاطره ساز کردن  اولین و بزرگترین اتفاق راه رفتنشون بود .دیدنشون وقتی دارن به تنهایی راه میرن و همینطور هیجان و شادی خودشون از این موضوع منو حسابی ذوقزده کرده بود .

روز جمعه 20 اردیبهشت خونه عموم بودیم ماهانی به دنبال هیجانی که واسه بازی کردن با عرفان داشت برای اولین بار دستای کوچولوشو از دستام جدا کرد و دنبال عرفان به راه افتاد .راه رفتن ماهان یه انگیزه شد واسه ملیکا که گلم هم بدون کمک گرفتن از ما شروع به راه رفتن کنه ،عروسک خوشکلم 4 روز بعد از ماهان روز سه شنبه 24 اردیبهشت شروع به راه رفتن به تنهایی کرد . نمیدونم از راه رفتن بچه ها من بیشتر هیجانزده بودم یا خودشون ولی میدونم که از همین حالا دلم واسه صدای برخورد دستاشون به زمین وقتی که چهار دست و پا میرفتن تنگ شده .

از اونجایی که عسلای مامان از دو ماه قبل راه رفتنو بلد بودن و فقط جرات ول کردن دستامونو نداشتن به راه رفتن مسلط بودن واصلا زمین نمیخوردن که جای بسی خوشحالی داشت اما چشمتون روز بد نبینه این وروجکا از وقتی که راه افتادن تا به الان به جز موقع خواب یک لحظه هم به زمین ننشستن حتی موقع غذا خوردن .

به مناسبت راه رفتن بچه ها یه جشن قدم کوچولو واسشون گرفتیم

                        اولین روزهای راه رفتنشون   

این وروجکا رو هیچجوری نمیشه یه جا نشوند  

اصلا نشستن تو کارشون نیست    

البته اگه فشفشه ببینن راه رفتن یادشون میره  

 

                                                                     

حالا کیک خوردن به روش ماهان ،ملیکا و آوینا                                                     

 

میشود روزی با زحمت تمام بر جاذبه زمین غلبه کنی و با زحمت تمام سر پا بایستی

سر پا بایستی و چند قدم بروی

نپرس چرا چند قدم

چون قدم های بعدی در کار نیست

بعد از برداشتن چندین قدم در آغوش پر از شوقم فشرده خواهی شد

غر نزن

من نفسم میرود با این لحظه ها

برو مادر من تا آخرین لحظه همراه توام 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)