رابطه ماهان و ملیکا
عزیزای دلم این روزها خیلی بیشتر از قبل به هم توجه میکنند مثل اینکه دیگه کاملا همدیگه رو میشناسن و به هم عادت کردن مخصوصا وقتی صبح ها از خواب بیدار میشن خیلی ذوق همدیگه رو دارن و واسه هم میخندن از این لحظات خوششون که بگذرم شیطون کوچولوهای من خیلی به هم حسادت میکنند اگه یکی رو بغل کردم اون یکی گریه میکنه همش نگاه به دستای من میکنند هر کاری واسه یکیشون کردم باید واسه اون یکی هم انجام بدم .از اسباب بازی نگم که هر چی به ماهان میدم ملیکا دقیقا همونو میخواد حتی اگر گپیشو خودش داشته باشه ولی در کل با وجود تمام سختیها خیلی شیرینن و خیلی خیلی دوستشون دارم . مامان مهتاب خیلی لطف داره و میگه ملیکا رو بدم روزها نگه داره ولی مامانی باور کن که طاقت دوریشو ندارم.
این ناز که میکنی خریدن دارد
این دل به هوای تو تپیدن دارد
ای قصه شبیه بهترین خاطره ها
هر روز برای من شنیدن دارد
نی نی های ناز من دیگه میتونن سوار روروئک بشن ولی به جای حرکت کردن ترجیح میدن بخورنش.
بر عکس ماهان جونم ملیکا خانوم تاب سواری رو خیلی دوست داره
پسمل کوچولو حتی به اندازه یه عکس گرفتن هم توی تاب نمیمونه ماهان کلا حرکت کردنو خیلی دوست داره و از هر چیزی که محدودش کنه بدش میاد مثل تاب روروئک گهواره و روی زمین خوابیدن همه اینها رو وقتی دوست داره که از بغل ما بهشون نگاه کنه در غیر اینصورت مدام نق میزنه .