ماهان و ملیکاماهان و ملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 20 روز سن داره

ملوسک و عروسک

آتلیه رفتن ماهان و ملیکا

ماهانی و ملیکا ٢٦ اسفند نوبت آتلیه داشتند ما هم که از چند روز قبلش کلی برنامه ریزی کرده بودیم و یه عالمه هیجان داشتیم تا اینکه بالاخره روز موعود رسید تمام تلاشمو کردم تا بچه ها راحت بخوابن که موقع عکس گرفتن سرحال باشن همه چیز داشت خیلی خوب پیش میرفت تا اینکه آقای عکاس اولین عکس رو گرفت و ملیکا خانوم که تازه متوجه جریان شده بود و آقای عکاس رو دید شروع به گریه کرد و هر چی تلاش کردیم آروم نمیشد و به محض دیدن عکاس شروع به گریه میکرد این شد که مجبور شدیم دست خالی برگردیم خونه و فرداش برگردیم روز دوم اوضاع بهتر بود و تونستن چند تا عکس بندازن با اینکه اون همکاری رو که ازشون توقع داشتیم نکردن اما بازم عکس هاشون خوب بود . ...
3 فروردين 1392

کارای جدید

نفسای مامان با اینکه این روزها خیلی خیلی پر دردسر و بلا شدن اما با کارایی جدیدی که انجام میدن حسابی توجه همه رو به سمت خودشون جلب میکنن ماهانم خیلی عجوله و میخواد هر کاریو سریع انجام بده واسه همینم یا باید همش دنبالش باشم یا اینکه شاهد زمین خوردناش و در نهایت گریه کردنش باشم ملیکا آرومتره و کمتر خودشو تو خطر میندازه اما ماهانی تاچشم ازش برداری یا از تلویزیون بالا زده یا از مبل یا از دیوار راست ماهان و ملیکا بای بای کردن رو یاد گرفتن و این کارو خیلی بامزه و دیدنی انجام میدن ملیکا النگوهاشو خیلی دوست داره و وقتی بهش میگیم کو النگوهات با دستای کوچولوش اونا رو نشون میده و باهاشون بازی میکنه   ماه...
22 اسفند 1391

چهار دست وپا رفتن ماهان و ملیکا

چند روزی میشه که ماهانی و ملیکا دارن چهار دست و پا میرن از اونجایی که بچه ها نشسته به جلو حرکت میکردن همه میگفتن که دیگه چهار دست و پا نمیرن و راه می افتن اما بازم غافلگیرمون کردن با اینکه چند روز بیشتر نگذشته دارم حسابی کم میارم و به یه عالمه نیروی کمکی نیاز دارم اما چه نیرویی قویتر از لبخند شیرینشون که تمام خستگیمو از بین میبره                                              ...
21 اسفند 1391

بدون عنوان

بعد از یه غیبت طولانی بازم برگشتیم اینترنتمون قطع شده بود واسه همین خیلی وقته که نتونستم پست جدیدی واسه نی نی کوچولوهام بذارم از طرف دیگه گلکای من اونقدر شیطون شدن که فرصت هر کاریو از مامانی میگیرن حالا میخوام یه خلاصه از ده ماهکیشون بذارم. 9 ماهه که شدن بردمشون بهداشت خدارو شکر همه چیزشون نرمال بود نکته جالب این بود که دخملی از داداشی جلو زده بود و نیم کیلویی بیشتر بود از اون جالبتر این بود که همیشه فکر میکردم ماهانی از ملیکا بلندتره واسه همین کارمند بهداشت محبور شد تا دو بار قدشونو اندازه بگیره تا من مطمئن بشم اما دیدم با اینکه به نظر نمیاد ولی کاملا هم اندازه هستند یعنی 77 سانت. ماه قبلی کاملا از چهار دست و پا رفتن بچه ها نا...
11 اسفند 1391

آرایشگاه ماهان

موهای ماهانی حسابی بلند و نامنظم شده بود تصمیم گرفتیم که به آرایشگاه ببریمش ولی خیلی نگران عکس العملش بودم واسه همین به آرایشگاه تخصصی کودک لبخند بردیمش تا شایدبا توجه به تجربه ای که دارن بتونن راحتتر موهاشو کوتاه کنن .برخلاف تمامی تصوراتم ماهان از اونجا خیلی خوشش اومده بود و تا نوبتش بشه حسابی ماشین سواری کرد     ماهان به قدری سرگرم شده بود که خیلی راحت اجازه داد آقای آرایشگر پایین موهاشو با ماشین بزنه   بعد از اینکه ماشین کردن موهاش تمام شد نوبت به کوتاه کردن روی موهاش رسید   دیگه چیزی  به پایان کوتاهی موهاش نمونده بود که آقا ماهان شروع به نق زدن کرد و&nbs...
10 اسفند 1391

تولد مامانی

دیشب یعنی ٢٤ دی ماه سالگرد تولدم بود این اولین تولدم بود که شما عزیزای دلم کنارم بودین و همین باعث شده بود این جشن کوچولو که بابایی زحمت کشیده بود و ترتیب داده بود زیباترین تولد زندگیم باشه . به لطف شیرین کاری های شما و آوینا جونی یه شب بیاد موندنی داشتیم مخصوصا کیک خوردنتون که دیدنی بود.            لحظه های عاشقی با شما چقدر شیرین است آنگاه که با شما هستم یک لحظه تنها ماندن هم نفس گیر است به شیرینی تمام لحظه های عاشقی دوستتان دارم. ...
26 دی 1391

توپ بازی

نی نی های من عاشق توپ بازی هستند و حسابی باهاش سرگرم میشن اما هرکدوم  به روش خودشون ملیکا طبق معمول توپ خوردنو به بازی کردن ترجیح میده اما ماهان بیشتر دوست داره شوتش کنه ولی به شرطی که یه نفر به طور کامل در خدمتش باشه  و آقا رو نگه داره که توپشو شوت کنه ولی از اونجایی که دیروز جز من کسی نبود مجبور شد اینبارو نشسته بازی کنه         ...
21 دی 1391